ارث پدری یک جانباز / عکس

به گزارش بصیر به نقل از بلاغ، وبلاگ نقطه رهایی در وصف این جانباز شیمیایی نوشت :

قدم زنان:

 این چند قلم را قدم میزنم، شاید که بخواند دکتری که گفته می شود روزهای زمستان ما را رئیس است اگرچه امیدی نیست…

حالا کم کم رنگها جای خود را گرفته اند و آسمان دیگر صاف نیست که مادر دلش گرفته است. حالا سرمشق های دفتر هم دلش گرفته است. پدر، پسر و بازهم مادر دلش گرفته است.
آب
بابا آب
بابا نان داد

نمی دانم چندبار از روی این ها برایمان سر مشق گرفته اند، سرمشقی که دیگر به کار ما نمی آید وقتی رسم ها عوض شدند وقتی پدر سر می دهد سرطان را برای کودکش روزی نمی ماند برای از سر گرفتن سرمشق ها و امروز وقتی در خانه سرمشق می گیرم پدر را

شیمیایی
پدر…شیمیایی
پدر وقتی شیمیایی شد، سرطان را به خانه آورد
سرطان ،پدر و کودکان
نمی دانم مادر اما کجاست؟
باید که درسهایمان را عوض کنیم، کتاب ها، دفترها سرمشق هایمان را عوض کنیم
بهتر است که امروز بنویسیم
مادر اگر سواد ندارد چه خوب است
شاید که نمی داند
آب را هوا را
شاید که نمی داند شیمایی را خردل را
مرد خانه را می داند اما
کودکانش را می داند و سرطان را شایدنمی خواهد بداند هنوز
و کودکان امروز هم بیمارند
و پدری که نفس هایش اسیر است
اما مادر همچنان بادامنی از سیب می آید و می داند که شاید فردا را نمی داند

اما بعد :
 
و من نمیدانم چه رسمی دارد این دنیا که نفس از آزادمردان می دزد و شاید که نمی داند شیرزنان ایستاده اند هنوز

همسر یعقوب دیلم مادری است با دو کودک بیمار که سرطانشان را از سرفه های شیمیایی پدرشان به ارث برده اند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا