لحظاتی ناب با خاطراتی ناب/ روایتی از «نخستین شهید مدافع حرم» فریدونکنار از زبان هم‌سنگرش؛

از «بی‌نیازی به دنیا» تا «دعا برای شهادت و خواندن نماز شکر»

بصیر، شهید «محمد شالیکار» نخستین شهید مدافع حرم از فریدونکنار است که پس از تحمل چند روز جراحت در سوریه در بیمارستانی در حلب به جمع شهدا پیوست.

محمد شالیکار از هم‌رزمان شهید حاج حسین و علی‌اصغر بصیر در دوران دفاع مقدس بوده و مدت‌ها از سختی‌های جانبازی بالای ۵۰ درصد رنج می‌برد.

از شهید محمد شالیکار سه فرزند، دو پسر و یک دختر باقیمانده است.

با علی‌اصغر شالیکار همرزم وی که او هم به درجه جانبازی نائل شده است در زمینه اخلاق این شهید بزرگوار و نحوه به شهادت رسیدنش، به گفت‌و‌گو نشستیم.

محمد بارها از خدا درخواست حضور در سوریه را می‌کرد

بر اساس دستور سردار همدانی که از ما خواست تا گردان فاتحین فریدونکنار را آماده و هماهنگ کنیم، تعداد ۱۴۰ نیروی داوطلب را برای حضور در سوریه آماده کردم، محمد نیز در این لیست بود، محمد بعد از سفرش به مکه به دنبال حضور دوباره در گردان بود، پس از نوشتن استشهاد و گرفتن شناسنامه تمامی این افراد، دستور آمد که شرایط برای رفتن به سوریه تغییر کرده است.

با تغییرات پیش آمده تنها من می‌توانستم عازم شوم و با تلاش‌های فراوان پس از متقاعد کردن سردار، محمد را به همراه خود اعزام کردیم، محمد خیلی خوشحال بود و بارها از خدا درخواست حضور در میدان‌های جنگ سوریه را می‌کرد.

لحظه‌ای به بازگشت فکر نمی‌کرد

خدا به محمد نظر داشت، محمد پس از متوجه شدن از این موضوع که به همراه ما می‌آید دو رکعت نماز شکر خواند، این شهید بزرگوار از زمان حرکت از فریدونکنار، حتی یک لحظه به فکر بازگشت نیفتاد، حتی وقتی بعضی از دوستان در سوریه از یکدیگر آدرس و شماره تماس می‌گرفتند تا پس از بازگشت از احوال یکدیگر باخبر شوند، این شهید بزرگوار به هیچ عنوان شماره و آدرس خود را نداد و هموراه می‌گفت نیامدیم که برگردیم.

محمد با لباس رزم در حال خواندن نماز شب بود

محمد بعد از مکه متحول شده بود، انسان خود ساخته و پاک، از هرگونه غذای شبه‌ناک پرهیز می‌کرد، در جایی که امکان غیبت یا گناه وجود داشت وارد نمی‌شد، بعضی ها می‌گفتند«محمد خیلی خشک شده است»، اما نتوانستیم حالت‌های وی را درک کنیم، وی معتقد بود که زبان باید ذکر خدا بگوید، از نیمه‌های شب برای خواندن نماز شب استفاده می‌کرد، شب عملیات به نام شب صبر و استقامت نام‌گذاری شد، از تمام این شب برای مناجات با خدا استفاده کرد.

قرار بود از ساعت ۸ صبح وارد میدان شویم اما به دلیل بارش شدید باران عملیات تا ۴ صبح متوقف بود، نکته جالب اینجا است که محمد با لباس رزم در حال خواندن نماز شب بود.

خدا در بهترین وضعیت ممکن محمد را به پیش خود برد

شهید محمد شالیکار همیشه به من می‌گفت شهادت شیرین‌ترین و با فضیلت‌ترین چیزی است که خداوند به انسان می‌دهد، وی یکبار در سال ۶۶ آسمانی شده بود اما خدا می‌خواست او را طوری دیگر امتحان کند و ۲۸ سال بعد در بهترین وضعیت ممکن محمد را به پیش خود برد.

جایگاه امروز او با سال ۶۶ قابل مقایسه نیست

محمد با وجود آنکه جانباز ۵۵ درصد بود از هر جوانی، جوان‌تر به نظر می‌رسید، اگر در شب عملیات تدبیر محمد نبود بسیاری از رزمندگان اسلام شهید می‌شدند، با تدبیر او بود که بسیاری از افراد جان سالم به در بردند.

محمد را خدا می‌خواست، جایگاه امروز او با سال ۶۶ قابل مقایسه نیست، او امروز در بهترین شرایط مالی و خانوادگی به سر می‌برد، خدا او را به خوبی امتحان کرد و او نیز به نیکی از این امتحان سر بلند بیرون آمد، هر چه از او بگوییم کم است، او انسانی ناشناخته ماند، حتی می‌توان از خصوصیات او رمان و فیلم تهیه کرد.

نکته جالب از خصوصیات اخلاقی‌اش بی‌نیازی نسبت به دنیا بود

نکته جالب از خصوصیات اخلاقی‌اش بی‌نیازی نسبت به دنیا بود، وقتی با خانواده‌ و خانمش تماس می‌گرفت می‌گفت خداحافظ دنیا، در مباحث دینی بدون تعارف حرف خدایی می‌زد، خصوصیات اخلاقی محمد دیگر کامل شده بود، در شب عملیات آرپیچی‌زن حمله را آغاز کرد و به هدف نزد و ما مجبور بودیم عملیات را ادامه دهیم، راهی جز حمله من و محمد به موضع دشمن نبود، محمد معتقد بود که اسلام خون می‌خواهد و این نیست که به راحتی به عقب برگردیم.

با آنکه می‌دانستیم خطرناک است حمله کردیم و دقیقا در مسیری که حضرت زینب (س) و فرزندان امام حسین‌(ع) به اسارت می‌رفتند من و محمد مجروح شدیم که در نهایت وی به درجه رفیع شهادت رسید.

بعد از ۲۸ سال انسان‌هایی هستند که جانشان را برای اسلام، دین و مستضعفان می‌دهند و حتی ۳ هزار کیلومتر آن طرف‌تر با وجود آنکه موظف به انجام کاری نبودند در راه خدا شهید می‌شوند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا