تحریف امام به افق منافقان!

بصیر، دیدارهای هرساله رهبر معظم انقلاب با دانشجویان از عمده مراسم هایی است که رهبری در آن با صراحت، اندیشه ها و برنامه های آتی انقلاب را مطرح میکنند. ایشان در دیدار امسال در بخشی از بیانات خود در خصوص تحریف اندیشه های امام(که به صورت مبسوط در ۱۴ خرداد مورد بازخوانی قرار گرفت) فرمودند:« عده ای بر اثر یک اشتباه، اهداف پنهان خود را برای کنار گذاشتن آرمانهای بزرگ امام علنی کردند که البته الان چون پخته تر شده اند دیگر به صراحت از این هدف حرف نمی زنند، اما عمل می کنند.»

کنار هم قرار دادن این بیانات رهبر انقلاب با موضوع تحریف اندیشه ها و شخصیت امام خمینی(ره) نشانگر فعالیت خطرناک جریانی است که در طی سال های اخیر به تعبیر قرآنی”منافقانه” درصدد انحراف مسیر انقلاب و آرمان های امام هست. همه متفق القول اند که شخصیت پولادین و رفتار مقتدرانه حضرت امام در برخورد با جریان ها التقاطی و منافق چندان مجالی برای ظهور و بروز اندیشه های منحرفانه فراهم نساخته است. گروهک هایی همچون منافقین و فدائیان خلق در همان آغازین سال های دهه ۶۰ به زباله دان تاریخ فرستاده شدند و انقلاب کم کم صورتی یک دست پیدا کرد.

 در دهه ۶۰ علی رغم اینکه دفاع مقدس ناب ترین صورت انقلاب را نمایان ساخت اما از دگر سو ریشه های جریاناتی کج و التقاطی را در بین نیروهای خودی پدید آورد که سنت غلط آن در مسائل اقتصادی و زد و بند های مالی گذاشته شد. در نیمه خردادماه ۶۸  با رحلت امام و آغاز رهبری آیت الله خامنه ای برخی از خرده انقلابیون پشیمان از گذشته که پیش از آن جرات مخالفت علنی با اندیشه های امام را نداشتند، در دوران جدید بالی برای پرواز یافتند. آنان که گمان می کردند در خلا انتقال مقام رهبری می توانند با نفوذ به عالی ترین مناصب حکومتی اندیشه های استحاله شده خود را برای انقلاب پیاده کنند رحمی مناسب تر از دولت جدید هاشمی نیافتند.

تکنوکرات هایی که در زیر عبای رئیس جمهور وقت پناه گرفته بودند هر روز بیش از پیش رجز توسعه اقتصادی و له شدن مستضعفین زیر چرخ های توسعه را سر می دادند. مقاله مشهور عطاالله مهاجرانی “مذاکره مستقیم” (معاون وقت پارلمانی هاشمی و اصلاح طلب لندن نشین این روزها) در روزنامه اطلاعات سال ۷۰ از یادمان نرفته است که وی در آن یادداشت ایستادگی در مقابل آمریکا را “شعارگونه” خواند و خواستار مذاکره با آمریکا شد.

یادمان نرفته است مقام بالادستی مهاجرانی و فردی که همیشه دوست داشته مرد شماره دو کشور باشد نیز در سال ۹۰ گفت: « من در سال های آخر حیات امام(ره) نامه ای را خدمت‌شان نوشتم، تایپ هم نکردم برای این که نمی خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم شما بهتر است در زمان حیاتتان اینها را حل کنید. …. یکی از این مسایل، رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم قابل دوام نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست» .

ورژن اقتصادی “کنار گذاشتن آرمان های امام” خود را در قالب حزب کارگزاران و دولت سازندگی نشان داد. آنجا که افرادی همچون محسن نوربخش رئیس بانک مرکزی در نیمه اول دهه ۷۰ از له شدن مستضعفین زیر چرخ های توسعه سخن گفت و پس از آن با تغییر مفاهیمی همچون مستضعف به “قشر آسیب پذیر” و امام امت به رهبر انقلاب در صدد واژگون نمودن واژه های مفهومی در اندیشه امام برآمدند.
اما ورژن سیاسی-فرهنگی “کنار گذاشتن آرمان های امام” در قالب دولت اصلاحات تجلی یافت. چپ های استحاله شده که راست های مدرن سازندگی سهمی از قدرت را در دولت هاشمی بدان ها نداده بودند این بار در قامت دوم خرداد در صدد فرستادن اندیشه امام به موزه ها برآمدند. گرچه اصلاح طلبان در ظاهر برای مقابله با رهبر معظم انقلاب خود را پیرو خط امام می خواندند اما سخنان امثال گنجی نظرات شوم آنان را روی دایره ریخت. اکبر گنجی اصلاح طلب آن زمان و دموکرات این زمان! در مصاحبه خود با نشریه اشپیگل در سال ۷۹ اظهار داشت :« ما تلاش میکنیم [امام] خمینی را به گونه ای تفسیر کنیم که مخالف دموکراسی نباشد. خمینی دیگر وجود ندارد آنچه وجود دارد فقط برداشت های ما از سخنان اوست. او به هر حال یک روزی  به موزه خواهد رفت و هیچکس نمی تواند جلوگیری کند . این یک تکامل تاریخی است. دکتر شریعتی نیز به سرنوشت خمینی دچار شده که عقاید او در حرکت امروز اصلاح طلبی دیگر جایی ندارد و نقشی بازی نمی کند. اما ما دکتر را به خوبی در خاطرات   خویش نگه می داریم.»

عبدالکریم سروش دیگر اصلاح طلبی بود که در دهه ۷۰ دکان روشنفکری خود را در نشریه کیان باز کرده بود وی در مطلبی اندیشه ولایت فقیه را نوعی دیکتاتوری خوانده و گفته بود: «تئوری ولایت فقیه، عین استبداد دینی است و با این تئوری اصولاً نمی‌توان نظم دموکراتیک به وجود آورد. حتی هیچ کس نمی‌تواند در ذیل تئوری ولایت فقیه، عدالت بورزد چون همان‌گونه که فیلسوفان قدیمی گفته‌اند، قدرت مطلقه فساد مطلق می‌آورد. پارساترین فرد هم اگر در راس جامعه با قدرت غیر پاسخگو قرار گیرد بعد از چند سال بسیار از عدالت فاصله خواهد گرفت. لذا تئوری ولایت فقیه آیت‌الله خمینی از همان آغاز یک تئوری غیر اخلاقی بود.»
این ها نمونه هایی بود از تناضات جریانی که مدعی خط امام است و اینک پس از ۲۶ سال از رحلت ایشان بار دیگر با تفسیرهای بنی اسرائیلی و خواب های متوهمانه درصدد تحریف و کنار گذاشتن اندیشه های امام برآمده اند و در ظاهر با نقل قول از امام و لزوم پایبندی به اندیشه های ایشان در خفا، ساز مخالف و اسلام آمریکایی را می نوازند.
دانا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا