سرنوشت رابطه ای که با آمریکا گره خورد+تصاویر

بصیر، تاریخ کشورهای جامعه بین المللی به ویژه کشورهای موسوم به جنوب و در حال توسعه را می توان تاریخی پر فراز و نشیب دانست. مداخله قدرت های بین المللی در کشورهای فوق جهت تامین منافع شان در طول تاریخ معاصر جهان به امری متداول تبدیل شده است. با اتمام جنگ بین الملل دوم شاهد شکل گیری جهانی دو قطبی هستیم، جهانی که در آن کشورها وابسته به یکی از دو بلوک شرق و یا غرب هستند. قرن بیستم را می توان سرآغاز تحولی به ظاهر نو جهت دستیابی ملل و دولت هایی که بعدها آن ها را جهان سوم نامیدند برای رسیدن به خواست های شان من جمله استقلال بیش از پیش، توسعه اقتصادی و… دانست. از همین روست که در طول این قرن شاهد تحرکات روزافزون ملل و دول جهان سومی جهت دستیابی مقاصدشان هستیم، تحرکاتی که با ابزارهای گوناگون و متنوعی دنبال شده است.

انقلاب، کودتا، همه پرسی، اصلاحات و… از جمله ابزارهایی بوده که بخش هایی از جامعه جهت دستیابی به مقصودشان از آن بهره برده اند. انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در ایران و سرنگونی رژیم شاهنشاهی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران نیز در پروسه یاد شده قابل گنجاندن می باشد.

مقام معظم رهبری در طول سخنرانی اخیرشان (در دیدار با مسئولین صدا و سیما) هم چون گذشته نسبت به خطراتی که پیش روی انقلاب اسلامی است هشدار داده اند، ایشان با تبیین اهداف «جنگ نرمِ برنامه ریزی شده، گسترده و همه جانبه نظامِ سلطه با جمهوری اسلامی»، تغییر باورهای مردم را مهمترین هدف این جنگ پیچیده خواندند و با تأکید بر نقش منحصر به فرد رسانه ملی در این کارزار جدی، برنامه ریزی دقیق و عالمانه را برای تحقق وظایف رسانه ملی مورد تأکید قرار دادند.

ایشان در بخش هایی از فرمایشات شان، برخی ادعاها مبنی بر ناکامی نظام اسلامی در نیل به مقصود را رد کرده و صراحتا اظهار داشتند که: « مقایسه صحیح موقعیت کشور با دوران متناظر انقلاب های مهم جهانی، می تواند به درک و اقع بینانه از شرایط کشور، کمک کند.» حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به مشکلات فراوان، جنگ های داخلی خونین و حتی بازگشت برخی انقلاب های معاصر جهان به رژیم های گذشته افزودند: باید موقعیت کنونی ایران را با موقعیت آمریکا در حدود چهل سال پس از اعلامیه مهم استقلال آن کشور و موقعیت فرانسه پس از ۴ دهه از انقلاب کبیر فرانسه مقایسه کرد تا شرایط امروز ایران و پیشرفت های چشم گیر کشور بهتر درک شود.

حضرت آیت الله خامنه ای در این دیدار به مسئولان و مدیران رسانه ملی پیشنهاد کردند برای دستیابی به تحلیلی پایه و واقع بینانه به مقایسه موقعیت جمهوری اسلامی با برخی کشورهای منطقه بپردازند که در ۴ دهه اخیر زیر سایه آمریکا زندگی کرده اند. ایشان گفتند: «این مقایسه نشان می دهد که تسلیم، چه نتایجی دارد و ایستادگی به چه خیرات و پیشرفت هایی منجر می شود

از همین رو و پیرو اظهارات مقام معظم رهبری بر آن شدیم که در سلسله گزارش هایی به تبیین موقعیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برخی کشورها که سابقه چند دهه وابستگی به ایالات متحده آمریکا را در کارنامه خود دارند بپردازیم. در اولین این گزارش ها به سراغ کشور با اهمیت مصر رفته ایم، کشوری که از زمان کودتای افسران جوان در ابتدای دهه پنجاه میلادی در صف دشمنان واشنگتن قرار گرفته و با تجدید نظری در میانه دهه هفتاد تا کنون متحدی بی بدیل برای ایالات متحده آمریکا در سطح خاورمیانه محسوب شده است.

در سال ۱۹۵۲ شماری از افسران جوان ارتش مصر به رهبری ژنرال نجیب و جمال عبدالناصر با کودتا بر علیه پادشاهی ملک فاروق ضمن خلع او، اعلام حکومت جمهوری نمودند. این انقلاب پایان حضور نظامی بریتانیا در مصر را به همراه داشت و موجب استقلال سودان شد که پیش از آن به صورت مستعمره مشترک بریتانیا و مصر اداره می‌شد. حکومت انقلابی مصر سیاست‌هایی ناسیونالیستی و ضدامپریالیستی را در پیش گرفته و به صورت هواخواه جدی ناسیونالیسم عربی و جنبش عدم تعهد درآمد. تصویر فوق ژنرال محمد نجیب و جمال عبدالناصر را در سال ۱۹۵۴ و در دومین سالروز انقلاب نشان می دهد.

ناصر که پس از ژنرال نجیب ریاست جمهوری مصر را عهده دار شد مدرنیزاسیون و اصلاحات سوسیالیستی را در این کشور آغاز کرد. ناصر یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های سیاسی هم در تاریخ مدرن اعراب و هم در کشورهای در حال توسعه سده بیستم به شمار می‌رود. او موفق به ملی‌کردن کانال سوئز شد و نقش محوری در تلاش‌های ضد امپریالیستی در آفریقا و جهان عرب داشت. ناصر همچنین نقش کلیدی در تأسیس جنبش عدم تعهد داشت. سیاست‌های ملی‌گرایانه او که به ناصریسممشهور است، هواداران زیادی در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در جهان عرب داشت. هرچند شکست در جنگ شش روزه از اسرائیل در سال ۱۹۶۷ خدشه زیادی به موقعیت عبدالناصر به عنوان «رهبر جهان عرب» وارد ساخت اما هنوز هم عموم اعراب وی را نماد حیثیت و آزادی اعراب می‌دانند. ناصر با ترویج اندیشه های پان عربی برای مدتی توانست مصر را با سوریه متحد کرده  و جمهوری متحد عربی را بنیان گذارد. سیاست های اقتصادی ناصر علی رغم درگیری هم زمان با رژیم صهیونیستی توانست تحرکی را در مصر ایجاد نماید.

جمال عبدالناصر در ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۰ پس از پایان نشست اضطراری سران اتحادیه عرب و چند ساعت پس از آن‌که شیخ صباح سوم امیر کویت آخرین مهمان اجلاس را تا فرودگاه بدرقه کرد دچار سکته قلبی شد و پس از انتقال به منزل شخصیش درگذشت. در هنگام مرگ همسر ایرانیش تحیه، معاون اولش محمد انور سادات و دوست شخصیش محمدحسنین هیکل بر بالینش حاضر بودند. این اجلاس برای پایان بخشیدن به جنگ خونین میان فدائیان فلسطینی و ارتش اردن معروف به سپتامبر سیاه در هتل نیل هیلتون قاهره برگزار شده و پس از عقد پیمان صلح میان یاسر عرفات رهبر فلسطینیان و ملک حسین پادشاه اردن پایان یافته بود. مرگ ناگهانی ناصر مصر جهان عرب را شوکه کرد. مراسم تشییع جنازه او با حضور دست‌کم پنج میلیون عزادار و حضور تمامی رهبران کشورهای عربی برگزار شد. ملک حسین و یاسر عرفات در مقابل مردم گریه کردند و معمر قذافی بنا بر گزارش‌ها دو بار غش کرد. جسد عبدالناصر در مسجد نصر که به مسجد عبدالناصر تغییر نام داده شد منتقل و در آن‌جا به خاک سپرده شد. بر اثر شورش‌های پس از مرگ ناصر در بیروت چندین نفر کشته شدند و در شهر قدیم بیت المقدس حدود ۷۵ هزار عرب راهپیمایی کردند.

با مرگ جمال عبدالناصر، محمد انور سادات معاون وی عهده دار قدرت در قاهره شد. تصویر فوق رهبران جهان عرب در حال عزاداری و قامت نماز بر پیکر جمال عبدالناصر را نشان می دهد. رهبران عرب از راست به ترتیب: یاسر عرفات ( رهبر فلسطینی ها)، هواری بومدین (رئیس جمهور الجزایر)، جعفر النمیری (رئیس جمهور سودان)، انور سادات (رئیس جمهوری مصر)، معمر قذافی (رهبر لیبی) و حسین الشافعی (از مقامات بلند پایه مصری) را نشان می دهد.

محمد انور سادات از ابتدای وقوع انقلاب توسط افسران جوان از عناصر نزدیک به ناصر و ژنرال نجیب محسوب شده و به مرور بر جایگاه و وزنش در حکومت انقلابی مصر افزوده می شد. انور سادات در طول قریب به دو دهه حکمرانی ناصر هم چون وی قائل به مبارزه با صهیونیست ها بوده و بر اندیشه ی پان عربیسم و حمایت از فلسطینی ها تاکید می نمود. سادات در سال ۱۹۵۲ بعد از سرنگونی ملک فاروق و به قدرت رسیدن اولین رئیس جمهوری مصر به نام محمد نجیب، به سمت وزارت در کابینه او با درجه ژنرالی انتخاب مي‏گردد.در سال ۱۹۵۶ جمال عبدالناصر به ریاست جمهوری مصر می‏رسد و انور سادات ابتدا با درجه ژنرالی به سمت مشاور او و در سال ۱۹۶۹ معاون ناصر می‏ شود. تصویر فوق سادات را در کنار ناصر و کادر رهبری مصر نشان می دهد.

انور سادات به عنوان یک ژنرال و از فرماندهان بلند پایه ارتش در طول نبردهای پی در پی اعراب با اسرائیل همواره نقش بسزایی را ایفا نموده است. نبردهایی که عموما با شکست اعراب همراه بوده است. انور سادات هم چون سلفش پس از قدرت گیری در پی مقابله با اسرائیل بر آمده و با هم پیمانی هم زمان با رهبران عرب جنگی غافل گیرانه را در سال ۱۹۷۳ بر علیه اسرائیل آغاز می کنند، جنگی که در آن اعراب تا آستانه نابودی صهیونیست ها پیش رفته و اگر حمایت آمریکا در لحظات پایانی از اسرائیل نمی بود امروز نامی از اسرائیل در جهان باقی نمانده بود. با وجود اتحاد جهان عرب در مقابله با اسرائیل، اعراب در طول دهه های سپری شده ضربات مهلکی را از اسرائیل پذیرفته بودند تا آن جا که در پایان جنگ ۱۹۷۳ موسوم به جنگ یوم کیپور، صحرای پهناور سینای مصر، بلندی های جولان سوریه، کرانه باختری و نوار غزه فلسطین، مناطقی از اردن و بخش هایی از جنوب لبنان به تصرف اسرائیل در آمده بود. تصویر فوق به ترتیب از راست: حافظ اسد، معمر قذافی و انور سادات روسای جمهور سوریه، لیبی و مصر را نشان می دهد.

از زمان انقلاب افسران در مصر در سال ۱۹۵۲ این کشور از یوغ انگلستان در آمده و در طول سال های جنگ سرد بسان متحدی در کنار اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت. آغاز تغییرات بنیادین در مصر را می توان از تصمیم سادات جهت کاستن روابط با شوروی و همکاری بیشتر با آمریکا دانست. انور سادات در اقدامی غیر منتظره ضمن اخراج مستشاران شوروی به کاهش روابط اقتصادی با مسکو تمایل نشان داد. با این حال و مادامی که مصر در خط مقدم نبرد با اسرائیل قرار داشت هم چنان نقش رهبری اعراب در مقابله با اسرائیل را بر عهده داشت. سادات در اوسط دهه هفتاد میلادی بدین باور رسیده بود که راه نجات اقتصادی  و  سیاسی در عدم مشارکت در مبارزه با اسرائیل و نزدیکی بیش از پیش با آمریکاست.

تصمیم سادات مبنی بر نزدیکی با آمریکا و از در صلح در آمدن با اسرائیل را می توان نقطه ی عطفی در تاریخ مصر و جهان عرب دانست. به واقع تصمیم سادات جهت برقراری ارتباط با اسرائیل زمینه ی دوپارگی در جهان عرب را فراهم آورد، امری بر خلاف سال ها کوشش عبدالناصر که در راستای برادری در میان اعراب می کوشید. به باور سادات رخداد فوق می توانست با گذر زمان و با اتکا به حمایت های مالی آمریکا زمینه پیشرفت و نوآوری در مصر را فراهم آورد.

تصمیم استراتژیک آمریکا جهت شکافتن صفوف اعراب و قطع نفوذ شوروی در مصر از چندین روش پیگیری می شد. در ایران محمد رضا شاه پهلوی بسان متحد قدرتمند غرب در منطقه به ایفای نقش می پرداخت، از همین رو روابط تهران با قاهره به دلیل نزدیکی مصر به شوروی و نزدیکی تهران به اسرائیل در سردی مطلقی به سر می برد. با ارسال سیگنال هایی از سوی سادات جهت آمادگی برای تغییرات بنیادین در مصر، شاه ایران نقشی فعال بازی کرده و ضمن ارتقای روابط با قاهره به عنوان میانجی گری فعال تلاش نمود باب گفتگو میان قاهره و تل آویو را فراهم نماید. از آن پس است که روابط سادات با شاه ایران گرم و صمیمی شده و این مصر بود که پس از انقلاب به عنوان تنها کشور جامعه بین المللی پذیرای شاه ایران بود.

سرانجام و پس از گفتگوهای پیدا و پنهان و با واسطه گری آمریکا و ایران، رژیم سادات در اقدامی غیر قابل تصور خط خود را از سایر جهان عرب جدا نموده و با وضع پیمانی با اسرائیل از در صلح در می آید، پیمانی که در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ و با نام صلح کمپ دیوید شهرتی جهانی پیدا می کند. در این پیمان دو طرف مصری و صهیونیستی با وساطت طرف آمریکایی تعهداتی را در قبال یکدیگر پذیرا می شوند. تصویر فوق به ترتیب از راست: مناخیم بگین ( نخست وزیر اسرائیل)، جیمی کارتر (رئیس جمهور آمریکا) و انور سادات را نشان می دهد.

پیمان‌نامه ی کمپ‌دیوید ۸ بند داشت: ۱٫ نیروهای اسرائیل باید در سه سال پس از بستن پیمان از صحرای سینا عقب نشینی کنند: البته در این هنگام بسیاری از سرزمین‌های کشورهای دیگر در خط مقدم، از جمله بلندی های جولان سوریه، کرانه باختری رود اردن و نوار غزه  در اشغال اسراییل بود که در قرارداد اشاره‌ای به پس‌گیریشان نشده بود. شاید بتوان گفت که صلحی که سادات بسته‌بود تنها متعلق به مصر بوده‌است و کاری به دیگر کشورها نداشته‌است. ۲٫ لزوم برقراری روابط دوستانه و روابط کامل دیپلماتیک میان دو طرف: طبق این اصل اسراییل را نخستین بار در میان کشورهای جهان سوم به رسمیت می‌شناختند که طبیعتاً امتیازی برای اسراییل به شمار می‌رفت. ۳٫ شناسایی تمامیت ارضی اسرائیل: طبق این بند سرزمین‌هایی که اسراییل طی سال‌ها جنگ با فلسطینیان به دست آورده‌بود را از سوی مصر رسماً مال خودش شناخته می‌شد.۴٫ استقرار نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در منطقه ی مرزی سینا. ۵٫ جواز گذر کشتی‌های اسرائیل از آبراه سوئز: با اجرای این بند اسرائیل از حالت نیمه‌محاصره‌ای که داشت بیرون می‌آمد. ۶٫ شروع مذاکرات درباره ی خود مختاری فلسطینیان در نوار غزه و کرانه باختری رود اردن به فاصله یک ماه پی از عقد قرارداد: گرچه مذاکره‌ها به موقع آغاز شد، اما هیچ گاه به انتها نرسید. در واقع این بند مبهم و ناکارآمد بود زیرا هیچ لزومی برای طرفین نمی‌آورد و تنها ایشان را به مذاکره فرامی‌خواند که در عمل نیز چنین شد و بی‌نتیجه ماند. ۷٫ انتخابات برای تعیین دولتی خودمختار در نوار غزه و ساحل غربی رود اردن، سپس عقب نشینی ۵ ساله ی نظامی و غیر نظامی نیروهای اسراییل: البته این دو اصل هرگز به نتیجه‌ای نرسید اما این اصل نیز همچون اصل خود مختاری فلسطینیان هیچ گاه به نتیجه نرسید. هنوز اسرائیل به کرانهٔ باختری می‌رود و جنگ اسرائیل با غزه با ۵۰۰۰ کشته ی فلسطینی و تعدادی اسرائیلی نیز صورت گرفت.۸٫ گروهی برای رسیدگی به همهٔ ادعاهای مالی دو طرف تشکیل شود: این اصل نیز پس از گذشت یکی دو سال از عقد پیمان کمپ دیوید منجر به گسترش جاذبه ی رابطه ی اقتصادی اسرائیل با مصر شد و سرمایه‌گذاران اسرائیلی برای جذب سرمایه‌های مصر و کسب سود از نیروی کار و شرایط اقتصادی مصر راهی این سرزمین شدند. به هرحال طبق این ۸ بند درعمل این منافع به طرفین رسید: مصر: پس دادن صحرای سینا به مصر، اسرائیل: به رسمیت شناختن اسرائیل و تمامیت ارضی او و  رابطهٔ اقتصادی اش با مصر، راه یافتنش به آبراه سوئز، فلسطین: تشکیل دولت خودمختار و عقب‌نشینی اسرائیل (که کلاً تنها روی کاغذ ماند).

وضع کمپ دیوید منجر به طرد مصر از جهان عرب گردید. اتحادیه عرب مصر را از این اتحادیه اخراج کرده و تمامی کشورهای عربی بر علیه قاهره موضع گرفتند. انزوای مصر در جهان عرب منجر به نزدیکی بیش از پیش سادات به اسرائیل، آمریکا و ایران شاهنشاهی گردید. با این حال اقدام سادات با پذیرش کمپ دیوید قبح عدم ارتباط با اسرائیل شکاند، امری که بعدها توسط اردن و شماری از کشورهای دیگر عربی نیز تداوم یافت. تصویر فوق سادات را در کنار کارتر نشان می دهد.

یک سال پس از وضع کمپ دیوید، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روحیه مضاعفی را برای انقلابیون فلسطینی در پی داشت. ایران تا پیش از انقلاب به عنوان یکی از بزرگترین متحدین اسرائیل در منطقه محسوب می شد، با این حال و پس از پیروزی انقلاب، رهبران انقلابی مستقر در تهران حمایت از فلسطین و مقابله با اسرائیل را بخشی از آرمان های خود خواندد. وقوع انقلاب در ایران و سقوط شاه زمینه نارضایتی سادات را در پی داشت. انور سادات جهت نشان دادن مخالفت خود با انقلاب اسلامی ایران و در حالی که هیچ کشوری حاضر به پذیرش شاه مخلوع ایران نبود، اقدام به پذیرش شاه در مصر نمود. محمد انور سادات که محمد رضا شاه پهلوی را برادر خطاب می نمود، او را در کاخ قبه، کاخ شاهان مصر جای داد، کاخی که محمد رضا شاه آن را از دوران نامزدی اش با فوزیه (خواهر آخرین پادشاه مصر) به یاد داشت.

نیمه دوم دهه هفتاد میلادی وابتدای هشتاد مصر به شکلی روزافزون شاهد تغییر و تحولات گوناگون در تمامی سطوح بوده است. ارتش مصر که تا پیش از این مقطع کاملا و متناسب با سبک شوروی سابق طراحی شده بود با همکاری آمریکا تغییر یافته و سلاح های آمریکایی جایگزین سلاح های روسی می شود. قطع ارتباط با جهان عرب مصر را بیش از پیش به آمریکا و دول غربی وابسته می نماید. مصر به عنوان پر جمعیت ترین کشور جهان عرب هم چون شیوخ خلیج فارس فاقد درآمدهای ناشی از انرژی بوده و سرزمین عمدتا خشک و بیابانی می باشد. نزدیکی بیش از پیش به واشنگتن عملا مصر را از جرگه کشورهای عضو عدم تعهد که زمانی ناصر جزو بزرگان آن بود خارج می سازد. قاطبه ی پروژه های اقتصادی به شرکت های غربی واگذار شده و به مرور زمان فرهنگ آمریکایی سراسر مصر را در بر می گیرد. تصویر فوق انور سادات و نیکسون رئیس جمهور آمریکا را در کنار اهرام ثلاثه نشان می دهد.

امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی پیش و پس از انقلاب مدام خطر اسرائیل برای مسلمانان را گوشزد نموده اند، ایشان جزو اولین نفراتی بودند که مخالفت صریح خود را با کمپ دیوید اعلام نموده و فرمودند: «این جانب بیش از پانزده سال است که خطر اسرائیل غاصب را گوشزد کرده‏ ام و به دوَل و ملل عرب این حقیقت را اعلام نموده‏ام. اکنون با طرح استعمارى صلح مصر و اسرائیل، این خطر بیشتر و نزدیکتر و جدیتر شده است. سادات با قبول این صلح، وابستگى خود را به دولت استعمارگر امریکا آشکارتر نمود. از دوست شاه سابق ایران بیش از این نمى‏ توان انتظار داشت. ایران خود را همگام با برادران مسلمان کشورهاى عربى دانسته و خود را در تصمیم‏گیری هاى آنان شریک مى ‏داند. ایران صلح سادات و اسرائیل را خیانت به اسلام و مسلمین و برادران عرب مى ‏داند و موضع هاى سیاسى کشورهاى مخالف این پیمان را تأیید مى‏کند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.» پیروزی انقلاب اسلامی موجب تحرک روزافزون نیروهای ضد اسرائیلی در سطح منطقه شده و همین امر زمینه شکاف بیشتر میان قاهره و تهران را فراهم می آورد، از همین روی در کوتاه مدتی پس از انقلاب روابط مصر و ایران به کلی قطع می شود، امری که با گذشت بیش از سه دهه هم چنان پایدار مانده است.

رسیدن سادات به ریاست جمهوری در ۱۹۷۰، تدابیری را برای برگرداندن سیاست‌های سوسیالیسم و معرفی انفتاح یا درهای باز برای ادغام در اقتصاد بین‏ الملل پدید آورد. اما سیاست‌های بعدی مشکلات کشور را حل نکرده است. هر چند مبارک بر تشویق سرمایه‏ گذاری در اقتصاد مصر توسط سادات افزود،‌ قول اولیه انفتاح محقق نشد. به جای آن، وابستگی فزاینده ‏ای به کمک بین‏المللی به ویژه توسط آمریکا پدید آمده است. همچنین باید در نظر داشت که اصلاحات اقتصادی یک مساله سیاسی انفجار برانگیز است. برای میلیون‌ها مصری نزدیک به خط فقر یا پایین‏ تر از آن، عملاً هر گونه دستکاری برنامه ‏های کمک حکومت تهدیدی برای بقاء می‏باشد. در ۱۹۷۷، شورش‌های جدی بر سر کاهش یارانه نان روی داد، و چشم‏انداز بازگشت به این ناآرامی اغلب از سوی مقامات حکومت به عنوان دلیل احتیاط در سیاست‌های اصلاحات اقتصادی ذکر می‏شود.

تحمل قراداد کمپ دیوید و خیانت  انور سادات به جهان عرب از سوی مخالفینش و حامیان آرمان فلسطین دیری نپایید و  در ۶ اکتبر ۱۹۸۱ هنگام بر پايی رژه پیروزی از سوی حامیانش توسط شماری از عناصر اسلامگرای حزب جهاد اسلامی به سرکردگی خالد اسلامبولی مورد حمله با رگبار مسلسل و نارنجک قرار گرفته و در دم کشته می شود. گروه جهاد اسلامی مصر صراحتا دلیل این اقدام انقلابی را اعتراض به قرارداد کمپ دیوید عنوان نمود. مدت زمان سوءقصد به انور سادات جمعاً ۲دقیقه به طول انجامید. در روز رژه، انور سادات توسط محافظان حفاظت می‌شد. درست در زمانی که هواپیماهای میراژ از بالای میدان رژه با ارتفاعی پائین و به طور هماهنگ پرواز می‌کردند و تا حدی باعث پرت شدن حواس محافظان می‌شدند، جیپ نظامی ای در روبروی جایگاه مخصوص که انور سادات در مقابل آن سان نظامی می دید در حال عبور بود که ناگهان افراد مستقر در داخل جیپ با پرتاب نارنجک و شلیک مسلسل اقدام به حمله به سوی جایگاه و به سوی شخص انور سادات را کردند. انور سادات که در آن لحظه ایستاده بود مستقیماً و از ناحیه سر مورد هدف تیر مسلسل قرار گرفت و درجا به قتل رسید. انور سادات پس از اصابت تیر مسلسل به سرش، با سقوط به داخل جایگاه افتاد. اما مهاجمان اقدام به جلو آمدن تا مقابل جایگاه ویژه کردند. زیرا گمان می‌کردند وی خود را به داخل زمین جایگاه انداخته‌است تا مانع از قرار گرفتن در معرض تیر شود.

با پخش شدن خبر مرگ انور سادات، بسیاری از کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی با ابراز تاسف شدید از مرگ وی و با فرستادن نمایندگانی بلندپایه همچون پادشاهان، رؤسای جمهور و نخست وزیران خود در مراسم تدفین انور سادات حضور یافتند. مراسم تدفین وی با تشریفات کامل نظامی برگزار شد. سه رئیس جمهور آمریکا (جرالد فورد، نیکسون و جیمی کارتر) به همراه خاندان سلطنتی پهلوی جزو مدعوین بودند.

با ترور انور سادات، بلافاصله حسنی مبارک قدرت را از آن خود نموده. مرگ سادات زمینه درگیری فزاینده ی سنگینی را میان نیروهای جهادی و ارتش فراهم آورد. نبردی خونین که سرانجام با استیلای مبارک و ارتش به پایان رسید. ترور سادات با تاثر فراوان آمریکا، اسرائیل و دول اروپایی مواجه شده و آن ها را نسبت به آینده مصر بسان همسایه اسرائیل و ماندگاری کمپ دیوید نگران ساخته بود.  مبارک که در جوانی به نیروی هوایی مصر پیوسته بود توانست پله های ترقی را طی کرده و به مدارج بالا برسد. مبارک سابقه سال ها حضور در ارتش را داشته و در خلال جنگ های اعراب و اسرائیل سمت های بالایی داشته است، با این حال او نیز هم چون سادات قائل به صلح با اسرائیل بود.

با ثبیت حاکمیت مبارک در مصر، آمريكا به سرعت به صادر كننده اصلی اسلحه به مصر و يكی از بزرگ‌ترين كشورهای كمك كننده به اين كشور تبديل شد، اما اين كمك‌ها نتوانست سبب بهبود اوضاع در مصر شود و بر عكس سبب شد انتقادات داخلی و منطقه‌ای از مصر افزايش يابد تا جايی كه مخالفان نفوذ آمريكا در منطقه از دولت مصر با عنوان مزدور كاخ سفيد در منطقه ياد كردند. از نگاه كارشناسان در بررسی روابط مصر و آمريكا يكی از بزرگترين خطاهای استراتژيك مصر اين است كه اين رابطه را به عنوان رابطه‌ای دوجانبه ارزيابی كنيم، زيرا واقعيت اين است كه اين رابطه ضلع سومی دارد كه بسيار تعيين كننده است و اين ضلع اسراييل است. ضلع سوم رابطه مصر و آمريكا از نگاه مردم مصر بسيار نامطلوب است و اين باور ناشی از مسائل مختلفی است كه يكی از آنها در موقعيت ضعف قرار گرفتن مصر در اين سه ضلعی است و نشانه اين ضعف از دست دادن جايگاه مصر در تحولات منطقه‌ای و جهانی و حتي انزوای مصر بود كه در سال‌های اخير به خوبی آشكار شده است. تصویر فوق مبارک را در کنار ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا نشان می دهد.

آغاز جنگ تحمیلی از سوی صدام حسین بر علیه جمهوری اسلامی در همان مقطع مورد سو استفاده رژیم مصر قرار گرفت. قاهره که به واسطه کمپ دیوید در جهان عرب منزوی شده بود، تلاش داشت با اتخاذ مواضع ضد ایرانی فضا را برای فعالیت خویش در جهان عرب مهیا کند. تصویر فوق به ترتیب از راست: حسنی مبارک، صدام حسین و ملک حسین بن طلال پادشاه اردن را نشان می دهد.

مبارک با سياست خاص خود، موفق شد بدون آن كه در نزديكی هر چه بيشتر به رژيم صهيونيستی كمترين ترديدی به خود راه دهد، كليه دولت ‏های عرب را كه به سبب پيمان كمپ ديويد، با رژيم سادات قطع رابطه كرده بودند، ترغيب به برقراری مجدد رابطه نمايد. وی مقر اتحاديه عرب را كه در پی انعقاد اين پيمان از قاهره به تونس انتقال يافته بود مجدداً در سال ۱۹۹۰م به قاهره بازگردانيد. مبارک كه با فشار فزاينده و خرد كننده سياسی نيروهای اسلامی در داخل كشور خود روبروست، تلاش می كند تا به عنوان ژاندارم غرب در منطقه شاخ افريقا، خاورميانه عربی و حتی خليج فارس، حمايت هرچه بيشتری برای حفظ رژيم خود كسب نمايد. رژیم مبارک تلاش بی وقفه ای جهت ایجاد سازش میان رهبران عربی و اسرائیل به خرج داد و سرانجام رهبران اردن و فلسطین را به سوی آشتی با اسرائیل سوق داد. تصویر فوق مبارک را در عرفات و ملک حسین پادشاه اردن نشان می دهد.

اهمیت مصر به دلیل  ویژگی های خاص این كشور است. ائتلاف هر یك از بازیگران منطقه با مصر وزن معادله قدرت را به نفع آن بازیگر افزایش می دهد. مصر كلید طلایی نفوذ به خاورمیانه عربی است. به همین دلیل است كه رقابت گسترده ای میان بازیگران منطقه ای چون ایران، تركیه و عربستان و بازیگران فرامنطقه ای چون آمریكا برای نزدیكی به مصر وجود دارد. مصر همانند ایران و تركیه دارای یك دولت- ملی قوی با سابقه غنی تاریخی و هویتی است و بر این مبنا ادعای ایفای نقش فعال در مسائل منطقه ای دارد. این ویژگی مصر سبب تمایل كشورها برای نزدیكی به این كشور شده است. همچنین مصر نماینده  یك جریان سیاسی- امنیتی قوی در روابط قدرت و سیاست در خاورمیانه عربی است. ائتلاف بازیگران با مصر سبب ورود آنها به مسائل جهان عرب می شود. مصر در زمان جمال عبدالناصر به طرف شوروی گرایش داشت و شوروی از مصر به عنوان پایگاهی جدی برای افزایش نفوذ خود در منطقه استفاده می كرد. جنگ كانال سوئز در سال ۱۹۵۶ یك نمونه است كه  كل مسائل خاورمیانه را در آن دوران تحت تأثیر قرار داده بود. در زمان انور سادات و حسنی مبارك این رابطه به سوی غرب تغییر یافت. این مسئله نیز چند دهه مسائل خاورمیانه را تحت تاثیر قرار داد. از جمله انعقاد پیمان كمپ دیوید كه با واسطه آمریكا بین مصر و اسرائیل صورت گرفت و مبنای استراتژی های امنیتی اسرائیل در منطقه برای سالهای بعد گردید. نهایتا اینكه مصر مرجع جریان اخوان المسلمین در منطقه است. تصویر فوق مارگارت تاچر نخست وزیر وقت بریتانیا را در کنار حسنی مبارک نشان می دهد.

حسنی مبارک در طول سه دهه حکمرانی مصر را به بزرگترین هم پیمان آمریکا در منطقه تبدیل نموده بود. مخالفان داخلی حسنی مبارک واشنگتن را متهم می کردند که چشم خود را به روی نقض حقوق بشر، فساد و عدم اجرای اصلاحات فوری توسط رژیم مبارک، بسته است. رژیم مبارک بی اعتنا به خواست جامعه، فضای امنیتی گسترده ای را بر سر مصر گسترانده بود. تصویر فوق حسنی مبارک را در کنار بیل کلینتون رئیس جمهور پیشن آمریکا نشان می دهد.

عمر سلیمان بلندپایه ترین مقام امنیتی و مرد شماره دو مصر در دوران حکومت مبارک نقش بسزایی در تحولات این کشور و منطقه ایفا کرده است. از سلیمان به عنوان شخصیتی مورد اعتماد آمریکا و رژیم صهیونیستی نام برده می شود. عنصری که بیشترین نقش را در مهار جریان های اسلامی موجود در مصر و غزه و سرکوب آن ها بر عهده داشته است. طبق اسناد ویکی لیکس, سه سند عمده از وی یافت می‌شود که به دیدار محرمانه او با دریا سالار مایک مولن رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا برمی‌گردد. عمر سلیمان در آن ملاقات گفت هدفش مقابله با رادیکالیسم در نوار غزه، ایران و سودان است.

دکترمصطفی کامل السید، استاد علوم سیاسی دانشگاه قاهره می گوید: “ازآن زمان به بعد (از زمان وضع کمپ دیوید)، رابطه مصر با آمریکا در واقع سه جانبه بوده است.” به گفته آقای السید مصرتلاش کرد تا رابطه بین واشنگتن و قاهره را از تل آویو جدا کند، اما به دلیل فشار گروه‌های طرفدار اسرائیل در واشنگتن موفق به این امر نشد. مصر و اسرائیل هیچ گاهی بطورکامل روابط عادی نداشته‌اند، صلحی که دربیش از ۳۰ سال گذشته بین دوکشور برقرار بوده، “صلح سرد” خوانده می‌شود. اما حفظ این “صلح سرد” بین مصر و اسرائیل درصدر اولویت‌های هر دولتی در آمریکا قرارداشته است. تفاوتی نداشته که در رأس دولت یک دمکرات بوده یا جمهوریخواه و امنیت اسرائیل یک خط قرمز به شمار می‌رود. السید معتقد است: “دولت آمریکا تلاش خواهد کرد تا مصر را وادارد که روابط خود با اسرائیل را بطور کامل عادی سازد، و این یکی از آرزوهای نخست وزیر اسرائیل است.” تصویر فوق مبارک و سادات را در کنار مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسرائیل پس از وضع کمپ دیوید نشان می دهد.

 زمانی که حسنی مبارک در راس قدرت بود، فساد مالی در وزارت کشور دولت مبارک بشدت افزایش یافت. شخصیت های سیاسی و فعالان جوان بدون محاکمه زندانی می شدند. بازداشت های مخفیانه بدون مدرک و غیر قانونی رایج بود. کارکنان دانشگاهی، روزنامه ها و حتی مساجد به دلیل سیاسی برکنار می شدند. افسران و ماموران پلیس اجازه داشتند با دستگیری نامشروط و برطبق قانون اضطرار، حریم خصوصی مردم را نقض کنند. در سال ۲۰۰۵، یک سازمان غیر دولتی موسوم به “خانه آزادی” گزارش داد؛ دولت مصر تحت حکومت مبارک قوانین بروکراتیک (کاغذبازی) و دیگر تدابیر کنترلی را که اغلب نجر به فساد اداری می شد، گسترش داد. هر وقت که مصریان با چنین کنترل هایی مواجه می شوند، برای گرفتن امضاء یا تائیدیه مربوطه، معمولا پول طلب می شود. فرهنگ “کاغذبازی” وضعیت غالب بسیاری از موسسات مالی و پولی، گردشگری، نفت، کانال سوئز، رسانه ای صنعتی بوده. کارمندان دولت دستمزد کمی دریافت می کردند، در حالی که یک اقلیت کوچک ثروت فراوانی بدست آوردند که در نتیجه منجر به پیدایش شکاف فزاینده درآمدی بین طبقات مختلف مردم شد. همین، موجب شد طبقه متوسط به یک طبقه بسیار کوچک بین فقرا و ثروتمندان تبدیل شود. این نهاد غیر دولتی افزود: «فساد اداری و مالی یک مشکل بزرگ در حکومت مبارک باقی ماند. او قول داده بود برای حل این مشکل کارهای زیادی انجام دهد، اما هیچ اقدام چشمگیری انجام نداد در سال ۲۰۱۰، سازمان شفافیت بین الملل براساس تحقیقات خود از فعالان اقتصادی و تحلیلگران کشور از منظر فساد به مصر از ده نمره ۳.۱ داد و مصر در بین ۱۷۸ کشور جهان به لحاظ فساد اداری در رتبه نود و هشتم قرار گرفت.

در چند ماه آغازين سال ۲۰۰۸، كشور مصر با بحران شديدی از نظر كمبود مواد غذايی و بدتر شدن وضعيت اقتصادی روبرو شد كه به ناآرامی اجتماعی و برخی اعتصابات منجر گشت، اعتصاباتی كه دقيقا با برگزاری انتخابات شوراهای محلی مصر در ماه آوريل همزمان شد. حكومت مصر كه از رفع مشكلات اقتصادی تا حد زيادی درمانده است، همزمان به سركوب گروه‌های مخالف خود به ويژه اخوان المسلمين دست زد كه به تشديد بحران منجر گشت. دو پديده مشخصه شرايط كنونی مصر عبارت بودند از: نخست بدتر شدن شرايط اجتماعی – اقتصادی، به رغم رشد اقتصادی و آزادسازی چشمگير و دوم بدتر شدن محيط سياسی.

نكته قابل ملاحظه اين است كه چگونه نظام سياسی مصر در طی ساليان بسيار به رغم مشكلات متعدد و رو به افزايش، باثبات مانده است. دلايل اين امر متعدد است. يک دليل فرهنگ سياسی است كه هم بوروكراتيك و به شيوه خود قانونی است، يک ماشين سياسی ـ امنيتی كه حجم و پيچيدگی بسياری يافته است، و ـ به ويژه از زمان مباركک ـ جمعيتی كه بيش از رهبر خود مطمئن نيست كه به كجا مي‏خواهد برود. پس از زندگي كردن در نمای ظاهری سوسياليسم (در زمان ناصر) و سرمايه‏ داری (در زمان سادات) كه هيچ يک تحقق نيافت، هيچ كس مطمئن نيست كه بعداً به كجا برود. بنابراين، تا حدی ثبات، تابعی از ماندگرايی و فقدان متصور جايگزين‌ها می ‏باشد. ژرف‏تر از اين، اين وضعيت ايستا ـ اما پيچيده ـ را می توان به ماهيت نامشخص پايگاه اجتماعی دولتی نسبت داد كه نتايج تركيبی سياست‌های ناصريستی و ساداتيستی را منعكس می سازد.


به طور كلی، می ‏توان در خصوص دولت مصر ابراز داشت كه يک دولت اقتدارگرای بوروكراتيک مبتنی بر اتحاد دولت، ارتش و بخش‌هايی خاص از بورژوازی است كه پيوندهايی مستقيم با منافع و مؤسسات اقتصادی خارجی ايجاد كرده‏اند. اما در اين ميان بايد در نظر داشت كه بر خلاف برخي ديگر از دولت‌های اقتدارگرای بوروكراتيک در آسيای شرقی همچون كره جنوبي و مالزی، دولت اقتدارگرای بوروكراتيک در مصر توسعه‏گرا نيست و اقتدارگرايي اين دولت صرفاً در جهت آسان‏تر و شتابان‏تر ساختن روند تغيير در جهت توسعه نمی ‏باشد، بلكه اين اقتدارگرايي بيش از هر چيز در خدمت تداوم قدرت مطلقه رهبران اين دولت است. در سراسر دهه ۱۹۹۰، رژيم مبارک به سركوب شديد همه مخالفان خود مشغول بود و اين امر با گذشت زمان شدت بيشتري پيدا مي‌كرد. همان طور كه يك خبرنگار رک ‏گوی خارجي در آوريل ۱۹۹۹ بيان كرد، به نظر مي‏رسد حكومت مبارك تصميم گرفته است كه بهترين راه براي پرهيز از فشار براي دموكراسي بيشتر، نداشتن هر گونه دموكراسي مي‏باشد. در اينجا سخن آلكسي دوتوكويل نمود مي‏يابد كه «خطرناک ترين زمان براي يک حكومت بد لحظه‏ای است كه دست به اصلاحات مي‏زند.»

اكنون وضعيت اقتصادی در مصر بسيار اسفبار است. اين در شرايطي است كه مصر از پتانسيل اقتصادی فراوانی در زمينه‌های توريسم،‌ منابع معدنی، كانال سوئز و رود نيل برخوردار است. ولی به دليل مديريت فاجعه‌بار سياسي كه در مصر وجود دارد، مصری‌ها نمی توانند از اين پتانسيل اقتصادی استفاده كنند. در واقع دولت مصر تنها با كمک‌هاي آمريكا و درآمدی كه از كانال سوئز به دست مي‌آورد اقتصاد اين كشور را اداره مي‌كند. واقعيت اين است كه حدود ۵۰ ميليون مصری، يعنی دو سوم جمعيت، از نان يارانه‌ای استفاده می كنند. با بالا گرفتن بحران، مبارک از ارتش و پليس خواست تا به پخت نان بپردازند.

از جمله جنايات مرتكبه توسط حسني مبارك در حق فلسطينی ‌ها را بايد در بسته نگاه داشتن گذرگاه رفح يعني تنها راه ارتباطي مردم غزه با دنياي خارج ملاحظه كرد و با وجود انتقادات فراواني كه به مبارك و دولتش می شد، وی بر تداوم سياست‌‏های اين كشور در بسته نگه داشتن گذرگاه رفح تاكيد داشت. مصر با بسته نگه داشتن گذرگاه رفح باعث شد كه محاصره نوارغزه توسط رژيم‌‏صهيونيستی تاثير زيادی بر زندگي مردم اين منطقه بگذارد، چراكه گذرگاه رفح يكی از معدود راه‌‏های ارتباطی غزه با جهان خارج است و  تداوم بسته بودن گذرگاه رفح و ادامه اين سياست توسط قاهره می ‌‏تواند به گسترش فاجعه انسانی در نوار غزه بينجامد. در جنگ۲۲ روزه نيز كه با جنايت صهيونيست‌ها در حمله به غزه آغاز شد، دولت مصر علاوه بر سكوت در برابر كشتار زنان و كودكان فلسطينی و مخالفت با درخواست‌های مكرر كشور‌ها و نهادهای مردمی آزادی خواه برای ارسال كمك های انسان دوستانه به مردم غزه، عملا با جنايت صهيوينست‌ها در فاجعه غزه همراه شد.

در فوریه سال ۲۰۱۱ شبکه خبری ای بی سی گزارش داد؛ کارشناسان معتقدند، دارایی های شخصی مبارک و خانواده اش بین۴۰ تا ۷۰ میلیارد دلار بوده است که آنها از زمانی که افسر نیروی هوایی بود، از طریق قراردادهای نظامی بدست آورده است.روزنامه گاردین انگلیس نیز گزارش داد؛ مبارک و خانواده اش از طریق فساد مالی، زد و بند و فعالیت های اقتصادی قانونی۷۰ میلیارد دلار درآمد داشته اند.گفته می شود؛ پول آنها در حساب های بانکی متعدد در داخل و خارج کشور از جمله سوئیس و انگلیس و نیز در املاک و مستغلات خارجی سرمایه گذاری شده است. البته این روزنامه گفته است؛ بخشی از اطلاعات موجود در مورد دارایی های خانواده مبارک، قدیمی و مربوط به ۱۰ سال قبل است.

سرانجام و پس از آغاز بیداری در جهان عرب که از تونس منشا گرفته بود، مصری ها به خیابان آمده و خواستار برکناری مبارک شدند. حسنی مبارک با دستور مستقیم خود به تمامی نیروهای امنیتی کشور دستور شلیک گلوله به طرف تظاهرکنندگان را صادر نمود و نیروی هوایی را به حالت آماده باش درآورد. در همین روز دیوار صوتی در میدان تحریر قاهره توسط جنگنده‌های ارتش مصر شکسته شد. صدها مصری در روزهای اولیه قیام توسط نیروهای امنیتی و نظامی به قتل رسیده و هزاران تن مجروح و بازداشت شدند، اما انقلاب هم چنان ادامه داشت.

در پی هفده روز اعتراضات سراسری در مصر، که عمدتاً در میدان التحریر قاهره برپا شد در تاریخ ۱۰ فوریه ۲۰۱۱ گزارش‌های متعدد حکایت از استعفای قریب‌الوقوع مبارک داشت، اما او در یک سخنرانی تلویزیونی با اتکا به حمایت احتمالی آمریکا از خود ، اعلام کرد در سمت خود باقی خواهد ماند تا شرایط را برای انتقال صلح‌آمیز قدرت آماده کند و همچنین اصلاح ۶ اصل قانون اساسی و ابطال یک اصل آن را اعلام کرد. سرانجام در تاریخ ۱۱ فوریه ۲۰۱۱ میلادی، یک روز پس از این مصاحبه، با بیانیه‌ای که از طرف معاونش عمر سلمیان منتشر شد، در هجدهمین روز اعتراض عمومی مردم مصر با اشاره به شرایط دشوار کشورش، از ریاست جمهوری استعفا و قدرت را به ارتش واگذار کرد. به واقع استعفا و کناره گیری مبارک زمانی صورت گرفت که تاریخ مصرف وی نزد آمریکایی ها به اتمام رسیده بود. اوباما رئیس جمهور آمریکا پس از مشاهده حضور میلیونی مردم با استقبال از کناره گیری حسنی مبارک از قدرت، استعفای او را نشان دهنده خواسته مردم این کشور دانست. باراک اوباما گفت: «سیر تاریخ بار دیگر به سوی عدالت متمایل شده است» .اوباما گفت مردم مصر تشنه تغییر هستند و این تازه اول راه است. اظهارات فوق در حالی است که مبارک تا چند روز پیش بزرگترین متحد آمریکا در منطقه محسوب می شد.

پیروزی نامزد مورد نظر اخوان المسلمین (محمد المرسی) در اولین انتخابات ریاست جمهوری مصر فضایی از تغییر احتمالی را در این کشور پدیدار کرده بود. کارشناسان در مقطع فوق بر آن بودند که اگرچه معضلات مالی قاهره هم چنان موجب نزدیکی این کشور با آمریکا و سعودی خواهد بود ولی احتمالا در مناسبات مصر با اسرائیل و هم چنین ایران تغییراتی صورت خواهد گرفت. قدرت بلامنازع ارتش در سطح جامعه و اعمال محدودیت برای رئیس جمهور بسان سدی در راستای تحقق سیاست های مرسی عمل می نمود. تصویر فوق مرسی را در کنار فیلد مارشال محمد الطنطاوی فرمانده وقت ارتش نشان می دهد.

اخوان‌المسلمین در تمامی سال‌های گذشته نسبت به موجودیت اسرائیل موضعی محتاطانه و انتقاد‌آمیز داشته است. این موضع انتقادی نسبت به قرارداد کمپ‌دیوید آشکارگی بیشتری داشته و اخوان‌المسلمین آن را، هم به دلیل «محدودسازی اعمال حاکمیت مصر بر صحرای سینا» و هم از منظر عدم اجرای بخش دوم آن در باره حقوق فلسطینی‌ها نیازمند تجدیدنظر می‌دانست، لذا پیش بینی می شد با وجود تمامی محدودیت های اعلام شده از سوی نظامیان برای رئیس جمهور جدید، وی در این راستا گام بردارد. با این حال مرسی در اولین سخنرانی خود پس از برگزیده‌شدن به ریاست جمهوری مصر گفت که به همه توافق‌ها و قراردادهای بین‌المللی کشورش پایبند خواهد بود. این سخنان در واشنگتن و تل‌آویو و به ویژه در ارتباط با قرار کمپ‌دیوید با استقبال مواجه شد.

حکومت محمد المرسی فرصت چندانی نیافته و به واسطه ارتش ساقط می شود. در رابطه با چرایی سقوط محمد المرسی عوامل متعددی ذکر شده است. تلاش برای انحصار قدرت در دستان اخوان المسلمین و حذف سایر گروه ها، عدم پیشرفت اقتصادی مصر، موج سواری بر تحولات منطقه نظیر حمایت بی چون و چرا از مخالفین بشار اسد در سوریه، مقابله با نظامیان در داخل، ارتباط سست با عربستان سعودی و ایران و… دست به دست هم داده و حکومت کوتاه اخوانی ها را برچید. نگرانی از قطع حمایت های مالی اعطایی از سوی ایالات متحده و حضور میلیون ها کارگر مصر در سعودی همواره موجب محتاطانه عمل نمودن محمد المرسی شد. در رابطه با دوران کوتاه محمد المرسی بایستی ذکر کرد علی رغم خواست مردم جهت رفع بحران های اقتصادی، فقر، اشتغال، وضع دموکراسی و تغییر در سیاست خارجی و… هیچ یک از موارد فوق مهیا نشده و افکار عمومی نسبت به تداوم حکمرانی اخوانی ها به دیده ی تردید می نگریستند. از همین روست که در بحبوحه دوپارگی جامعه و تشدید ناامنی ها شماری از نظامیان به سرکردگی عبدالفتاح السیسی به کاخ ریاست جمهوری رفته و ضمن بازداشت مرسی اعلام پایان حکومت اخوان المسلمین را اعلام می نماید.

کودتای نظامیان مصری اگرچه در مقطع ابتدایی به مذاق برخی قدرت های بین المللی نیامد، اما به گذر زمان مورد پذیرش واقع شد. کودتای السیسی و استقبال بسیاری از مصری ها،  نشان داد که جامعه مصر هم چنان ظرفیت و پذیرش دموکراسی را نداشته و حضور یک ارتشی را به رئیس جمهور غیر نظامی ترجیح می دهند. برآورد تاریخ مصر نشان می دهد که تمامی روسای جمهور این کشور به غیر از مقطع کوتاه مرسی ژنرال های ارتش بوده اند. عبدالفتاح السیسی در حالی قدرت را در دست گرفته از جوانب مختلف تحت فشار قرار دارد. جریان اخوان المسلمین رادیکال تر از گذشته مبادرت به همکاری با تکفیری ها نموده و موجب ناامنی فزاینده مصر شده است، اوضاع اقتصادی وخیم تر از گذشته به نظر رسیده و قاهره دائما تهدید به عدم اعطای کمک از سوی آمریکا می شود. وضعیت ناگوار مصر عملا این کشور را به دست درازی به سوی شیوخ خلیج فارس جهت سرمایه گذاری در این کشور سوق داده است. به واقع مردمان مصر اگرچه در ابتدای انقلاب شان ( سرنگونی مبارک) در پی تحقق آمال خویش نظیر آزادی، استقلال کشور، ترمیم وضعیت اقتصادی، مبارزه با فساد و… می گشتند، اکنون با حکومتی ضعیف تر از گذشته مواجه اند که حتی توان اداره امنیت را به شکل تمام و کمال ندارد.

در رابطه با اهمیت حفظ مصر در محور هم پیمانان آمریکا تردیدی برای هیچ یک از صاحب نظران وجود ندارد، به ویژه آن جا که شماری از سناتورها خواستار قطع حمایت مالی کشورشان به مصر به جهت کودتای نظامیان شدند. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا صراحتا گفت: «به نظر ما به نفع ایالات متحده آمریکا نیست که درکمک‌‌های مان به مصر فورا تغییراتی اعمال کنیم. این که ما آن چه در مصر اتفاق افتاده را چطور توصیف کنیم، پیامدهایی خواهد داشت از سال ۱۹۷۹ میلادی، مصر پس از اسرائیل بیشترین کمک‌های خارجی را از آمریکا دریافت کرده است. ایالات متحده در این مدت هر سال حداقل یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلاردر اختیار مصر قرار داده که بیشتر آن در حوزه نظامی بوده است؛ اقلامی مانند تانک های آمریکایی ‌ام ۱ آبرامز که ژنرال‌های مصری به آن علاقه زیادی دارند. مدیر موسسه اعراب آمریکایی می‌گوید ایالات متحده با این کمک‌ها حکومت مصر را به پیمان صلح کمپ دیوید با اسرائیل پایبند نگه داشته است. آقای زاگبی می‌گوید: “ما در صورتی کمک‌ها به مصر را قطع خواهیم کرد که بخواهیم به طور کامل با آن قطع رابطه کنیم. من فکر نمی‌کنم که آمریکا مرتکب چنین ریسکی شود. مرز مصر و اسرائیل آرام است و ما نمی‌خواهیم کاری بکنیم که این آرامش برهم بخورد.”

برآورد تاریخی یک سده اخیر نشان می دهد که جایگاه مصر در منطقه هیچ گاه بدین صورت متزلزل نبوده است. فقر، ناامنی و بی ثباتی در مصر شعله ور شده و مردم نگران به نظامیان کودتاگر دلبسته اند. حکام نظامی نیز جهت تقویت خود علاوه بر آمریکا به سوی برخی قدرت های دیگر نظیر چین و روسیه نیز متمایل شده اند تا با دریافت حمایت های اقتصادی و نظامی در راستای ترمیم اوضاع داخلی پیش روند.

ارتش و نیروهای مسلح در طول شش دهه گذشته قدرتمندترین و ثروتمندترین نهاد کشوربوده است. جمال عبدالناصر، انورسادات، حسنی مبارک و اینک عبدالفتاح السیسی همگی جزو ژنرال های ارتش بوده اند. مصر دارای بزرگ‌ترین ارتش در قاره آفریقا و در جهان عرب است. از لحاظ تعداد، ارتش مصر مقام دهم را در میان ارتش کشورهای جهان دارا است. ارتش این کشور دارای ۴۸۰ هزار نفر نیرو و ۹۰۰ هزار نفر ذخیره می‌باشد. تجهیزات ارتش این کشور به‌طور عمده غربی و شامل ۳۰۰۰ تانک؛ ۵۷۹ فروند هواپیما از جمله ۲۳۰ فروند اف ۱۶ است. ارتش برای حدود ۱۲ درصد از جوانان مصر و صنایع نظامی نیز برای بیش از ۱۰۰ هزار نفر شغل ایجاد کرده است. در واقع، ارتش مالک کارخانجات و شرکت‌های متعددی است که به تولید انواع محصولات مصرفی، اعم از مواد غذایی، کالاهای ساختمانی مانند سیمان، اتومبیل، دارو و مصنوعات دیگر می‌پردازد. ارتش همچنین بزرگ‌ترین مالک زمین در بخش عمومی کشور است. در مجموع افسران ارتش از حقوق‌های بالاتر، مسکن بهتر و بهداشت مناسب‌تر برخوردار می‌باشند؛ البته بر بودجه دفاعی۵۶/۴ میلیارد دلاری مصر نیز کنترل چندانی وجود ندارد. نکته جالب در رابطه با ارتش آن که ایالات متحده آمریکا بخش عمده ای از درآمدهای ارتش را تامین کرده و خود را موظف به اعطای ۱ میلیارد ۳۰۰ میلیون دلار در سال به ارتش مصر نموده است. به واقع و در طول شش دهه اخیر هر آن چه ارتش مصر فربه تر شده است، عمومی مردم ضعیف و اقتصاد شکننده تر شده است.

کشورمصر دراستقرارنظام مردم سالار  در طول دهه های اخیر با موانع بسیاری مواجه بوده است موانعی که از یکسو ریشه درشرایط اجتماعی –سیاسی این کشور دارد و از سوی دیگر حاصل شرایطی است که بر کشور های خاور میانه به صورت عام و برممالک عربی به صورت خاص حاکم است. نبود ظبقه متوسط کارامد وافکار عمومی اگاه ،ضعف فرهنگ سیاسی مرتبط با احزاب سیاسی فرهنگ سیاسی حاکم بر جهان عرب و سرانجام فقدان صلح و وجود تضاد شدید میان دولت ها از موانع داخلی وخارجی استقرار مردم سالاری در کشور مصر می باشند .

ناآمادگی و نپختگی و درماندگی انقلاب مصر را می توان نوع برخورد و احکام صادره بر علیه محمد مرسی و حسنی مبارک مشاهده نمود.اتهامات حسنی مبارک و همراهانش در پرونده‌ای قطور با بیش از ۵۰ هزار صفحه به رشته تحریر درآمد و مهمترین اتهامات وارده به مبارک را می‌توان در جنایت قتل عمد، کشتار تظاهرات‌کنندگان مصری، زیر گرفتن عمدی تظاهرات‌کنندگان با هدف کشتن آنها، ایجاد رعب و وحشت در میان تظاهرات‌کنندگان، واداشتن آنها به چشم پوشی از خواسته‌های خویش، حمایت از مقامات و مسئولان رژیم و باقی ماندن برمسند قدرت خلاصه کرد که رهاورد تمام اتهامات فوق افزایش تعداد کشته‌ها و مجروحان از میان انقلابیون بود و فساد مالی ملاحظه کرد. در ژانویه ۲۰۱۳ داده تجدید نظر مصر همه احکام صادر شده در پرونده مبارک را باطل اعلام و دستور محاکمه مجدد همه متهمان را صادر کرد. در آوریل سال ۲۰۱۳ دادستان کل مصر دستور بازداشت پانزده روزه مبارک در پرونده فساد مالی مربوط به کاخ های ریاست جمهوری را صادر کرد. چندی بعد دادگاهی در قاهره حکم آزادی مبارک را در پرونده قصرهای ریاست جمهوری صادر کرد و حکم بازداشت او در پرونده فساد دیگری معروف به هدایای اهرام را صادر کرد که این پرونده آخرین پرونده فساد مالی مبارک بود که با صدور حکم تبرئه وی در ۲۱ آگوست ۲۰۱۳، روز بعد مبارک آزاد گردید. آزادی مبارک در حالی است که محمد المرسی و هم فکرانش در اخوان المسلمین پس از یک سال حکومت منتظر چوبه دار و احکام حبس طویل المدت هستند.

بیش از چهار سال از انقلاب مردمی در مصر می گذرد. مصری ها اکنون مایوسانه و ناامیدانه به آینده می نگرند، به واقع هیچ یک از خواسته های آنان در خلال سال های پس از انقلاب مهیا نشده است. کشور هم چنان زیر یوغ آمریکا قرار داشته و جایگاهش حتی در میان اعراب سست گردیده است. رهبری جهان عرب از دستان قاهره خارج شده و در اختیار ریاض قرار گرفته است، ناامنی و حضور تکفیری ها در اقصی نقاط کشور وضعیت را برای همه به مخاطره انداخته است. صنعت توریسم به عنوان یکی از منابع حیاتی کسب درآمد مصر به دلیل تداوم بی ثباتی از رونق افتاده، السیسی نیز به مانند مرسی و مبارک اقدام مناسب جهت بهبود وضعیت مصری ها به ثمر نداده و حتی راه اندازی کانالی بزرگتر از سوئز نیز به گفته ی کارشناسان منجر به سود دهی بالا لااقل در سال های آتی نخواهد شد. بیکاری و فقر در حالی فزونی یافته که فعالیت های سیاسی از زمان مبارک نیز سختگیرانه تر شده و گروه های مختلف به بهانه های متعدد برچسب تروریستی خورده و محاکمه می شوند. با این حال از اهمیت مصر نزد آمریکا کاسته نشده و هم چنین قاهره بسان بازیگری در راستای مطامع و مصالح تل آویو و واشنگتن گام بر می دارد. احداث سد به موازات باریکه غزه عرصه را بیش از همیشه به روی فلسطینی ها تنگ نموده است. ناامنی های درونی نیز موجب تضعیف ارتش شده تا آن جا صحرای سینا به محلی امن برای تردد تکفیری های وابسته به داعش شده است. بایستی اذعان کرد که زمانی ارتش مصر مایه سرافرازی و فخر امت عربی محسوب می شد، اما اکنون این ارتش بسان شیری بی یال و کوپال نه تنها خطری برای اسرائیل محسوب نشده بلکه در حل معضلات داخلی نیز ناتوان است.

فرهنگ نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا