"کیمیا" یا بدبخت تر از "ستایش"؟

قرار است از کیمیا چه الگویی برای دختران بسازیم؟!

بصیر، این روزها در شبهای سرد زمستانی، تلویزیون برنامه های مختلفی را روی آنتن برده تا خانواده ها در کنار هم اوقات خوبی را سپری کنند. داستانهایی که از شبکه های تلویزیونی روایت می شوند هرچند  متاسفانه جای کتاب را به شدت گرفته اند اما رقیبان خوبی برای شبک های ماهواره ای هستند. سریالهای بلند از قدیم الایام درمیان ایرانیان بااستقبال روبرو بوده اند؛ سریالهایی که قهرمان آنها با مشکلات مختلف دست و پنجه نرم می کند و به نوعی یک سیر تاریخی را نیز پشت سرمی گذارد در این میان از محبوبیت بیشتری برخوردارند. شاید معروفترین آنها که هنوز هم در خاطره جمعی ایرانیها باقی مانده سریالهایی چون سالهای دور از خانه ( اوشین)، داستان زندگی (هانیکو) باشد که هم روایت داستان گونه زندگی بودند و هم بیانگر اتفاقات تاریخی و شاید برای همین هم اثرگذاری مناسبی روی مخاطبان داشته اند همین موضوع  باعث شد تا درکنار سریالهای بلند چند فصلی که قریب به ده سال است دردنیا فراگیر شده اند، تلویزیون ایران هم در تجربیات جدید خود اقدام به ساخت سریالهایی از آن دست کند «ستایش»،«هوش سیاه»، «پایتخت» که رکورد دار سریالهای چند فصلی است و حتی در ژانر طنز «مرد هزار چهره» از آن جمله اند که فصل بندی شده به جمع سریالهای طولانی پیوستند اما سریال بلند « کیمیا» که لقب بلندترین سریال تاریخ ایران را به خود اختصاص داده است بصورت یکسره و بدون هیچ وقفه ای قرار است روایتی تاریخ گونه با محوریت زنی به نام کیمیا را که نماز بانوان ایران و حتی خود ایران است را به تصویر بکشد.

سریال «کیمیا» قرار است در کنار روایت داستانی خود همانند اوشین و هانیکو دوره های مختلف تاریخی در ایران را روایت کند، اما مهمترین ویژگی این سریال بلند و یا بهتر بگوییم بسیار بلند ایرانی همان یکسره بودن  آن است ویژگی ای که این سریال محاسن ومعایبی نیز خواه ناخواه به دنبال دارد از جمله این محاسن، همراه سازی بیننده با داستان و روایت است و از جمله معایب این کار نسبت به آثار فصل بندی شده  این که  اگر شخصیت ها یا محتوای داستان به خوبی در سریال  پرداخته نشده باشد دیگر جایی برای تغییر و اصلاح  نمی ماند چه اینکه  بازخوردهایی که در طول قسمت ها در سریالهای فصلی از مردم به عنوان مخاطبان اصلی مجموعه ها  گرفته می شود تا اندازه زیادی باعث می گردد شخصیت و محتوای داستان پخته تر و با  اشتباهات کمتری باشند و در وقفه ایجاد شده نواقص کار بعد از شناسایی مرتفع گردند اما این یک قاعده  کلی است که همیشه وهمه جا  صدق نمی کند.
«کیمیا»  فارغ از گاف هایی که در میزانسن و دکورهای صحنه های مختلف داشت که برخی از رسانه ها جسته و گریخته به آن اشاره  کرده اند نقدهای دیگری هم دارد. درباره  دکور باید این نکته را متذکر شویم که ساختن سریالهای تاریخی آن هم به سرعت برای پخش تلویزیونی کمی سخت است چراکه بسیاری از لوکیشن های موجود  یا وسایل فعلی در دوره های زمانی دیگر وجود ندارد حتی ریخت و ظاهر کوچه ها و خیابانها هم تغییر کرده است اتومبیل ها عوض شده اند و ماشین های قدیمی را باید در دپوهای اسقاطی پیدا کنیم تا سطح شهر و خیابانها و…
جدای از این مسئله  که  تا حدودی گریز از آن ممکن نیست. از نظر محتوایی نیز باید گفت  تاحدودی این مجموعه به نقش مادر در خانواده آن هم خانواده بحران زده  در نبود پدر بخوبی پرداخته و از این لحاظ توانسته است مفهوم مدیریت مادرانه را به مخاطب منتقل کند. آزیتا حاجیان ذاتا نوع رفتارها و گفتارهایش مادرانه است  وی که  از بازیگران خوب و توانای عرصه سینما و تلویزیون است به خوبی از عهده نقشی که به او محول شده برآمده است؛ هرچند نقشهای محتوایی فیلمنامه نیز گاهی نقش مدیریت مادرانه را از وی گرفته است مثلا طلاق آرش از کیمیا که به راحتی توسط مادر قبول می شود و بهانه این امر هم مخالفتهای عجیب و غریب قبل از ازدواج انها توسط مادر کیمیا عنوان می شود؛  امری که  با توجه به بالا بودن نرخ طلاق و تاثیرگذاری اینگونه سریالهای خانوادگی بر مخاطبان  چندان پسندیده  و مقبول نیست چه آن که در سریال هم به نوعی می بینیم هرچند آرش شیطنت هایی در زندگی اش دارد اما قربانی توطئه خانوادگی پدر و ناخواهری خود نیز شده است. مادر کیمیا به جای اینکه به تفتیش مادرانه برای حقیقت بپردازد تا زندگی دختر تازه ازدواج کرده اش از هم نپاشد به راحتی حاضر می شود مهر طلاق بر پیشانی تنها دخترش بخورد و بعد از آن هم  می بینیم که کمیا همراه او به خرمشهر می رود و به آسانی کار پیدا می کند و بدون هیچ علت عقلی و منطقی درحال تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق در شهرستان خود می گردد.
این اتفاقات عجیب و غریب را که می بینیم، به نظر می رسد نویسنده  فیلمنامه در نوشتن کیمیا نیم نگاهی به ماجرای اوشین هم داشته است چه اینکه گاهی نیز کار از دست نویسنده درمی رود و قهرمان اصلی  سریال بجای کمیا  شوهرش آرش می شود. اما بازی های خوب و روان بازیگرانی چون آزیتا حاجیان و پوریا پورسرخ تا به آنجا پیش می رود حتی حاجیان در یک گفتگوی رسانه ای از پیام های تهدیدآمیزی که برای او آمده  سخن می گوید و اظهار می دارد که برایم  پیامک  داده بودند اگر نگذارید آرش به کیمیا برسد با ما طرف هستید!!! این یعنی سریال شبانگاهی شبکه دو ظرفیت  تاثیرگذاری را با کمک بازیهای روان بازیگرانش دارد. دراین میان باید اعتراف کرد که پورسرخ  در«کیمیا» به خوبی درخشید و به نوعی باید گفت «کیمیا» عرصه ای برای دوباره دیده شدن او شده است؛ چیزی که  البته  در بیشتر سریالهای طولانی از این دست شاهد آن هستیم .
مجموعه تلویزیونی«کیمیا» درمعرفی خانواده های مذهبی و انقلابی چندان قوی و موثر ظاهر نشده است، اینکه  خانواده  پیمان؛ رقیب عشقی آرش و همرزم کیمیا قبل از انقلاب، این قدر علاقه به از هم پاشیدن  زندگی کیمیای جوان دارند عجیب است!!  اینکه  مادر پیمان  همیشه و هر وقت که دوربین  به پای خانه  کیمیا  می آید  ناگهان  ظاهر می شود و یا درحال  سرگوش آب دادن است توهین آمیز است!!  اینکه دخترخاله پیمان  با وجودی که از یک خانواده مبارز انقلابی برخاسته و خودش هم اهل مطالعه و تحصیل کرده دانشگاهی نشان میدهد کیمیا را تشویق به طلاق میکند  جای تعجب دارد!! اما  باز امیدوار کننده  است که شخصیت انقلابی داستان یعنی پیمان راضی به چنین اتفاق عجیبی نمی شود و این کار او  تاحدودی این فضای لمپنیزم را بر یک خانواده  فرهیحته و مذهبی و انقلابی کم می کند.
مشکل اساسی که در«کیمیا»  وجود دارد عدم حضور روحانیت و مسجد به عنوان دو عنصر اصلی روند انقلاب اسلامی است تا جایی که درمبارزات  انقلابیون جایگاهی برای این دو مهم در این سریال وجود نداشت!! هرچند در اثنای انقلاب به خاطر کمیته های  مردمی، سازندگان سریال مجبور شدند  تصاویری از مسجد را هم در کار بگنجانند ولی این بی اعتنایی به مهمتری رکن انقلاب در«کیمیا»  عجیب بود. البته شاید نقد نوشتن درباره«کیمیا» بلندترین سریال تلویزیونی هنوز زود باشد چراکه داستان قسمت اعظم  خود را به نمایش نگذاشته است اما آنچه گفته شد با توجه به شرایط و فضای موجود و گذشتن از دو دوره  مهم انقلاب در سریال« کیمیا»ست.
در«کیمیا» نقش ساواکیها  و حتی خارج کردن ثروت های بیت المال توسط آنها  بسیار بسیار کمرنگ و سطحی نشان داده شد اما به تصویرکشیدن چهره خارج نشینان ضدانقلاب همچون مشفق پدر آرش یکی از نقاط قوت آن است. رضا کیانیان توانسته تا حدودی مظلوم نمایی ها و چهره بزک شده این افراد را در داخل و خارج به نمایش بگذارد؛ چهره هایی که برای بازگشت ایران به دوران پهلوی هنوز دست و پا می زنند و درتلاش هستند اما سعی می کنند تا ظاهری زیبا از خودشان نشان بدهند. باید اذعان کرد با وجود همه آنچه گفته شد  پرداخت سریال«کیمیا» به موضوع  دفاع مقدس و شروع  جنگ  انصافا بسیار خوب از کاردرآمده است؛ پرداختی که حضور مردم در دفاع از خرمشهر با دستهای خالی به شکلی زیبا به تصویر کشیده شده است به گونه ای  مخاطب را از فضای راکد و ساکن سریال به فضایی پرالتهاب و هیجانی وارد می کند فضایی که البته برای بسیاری از مردم ایران ملموس بوده است به نظر می رسد نویسنده  این دوره را بهتر و منطقی تر توانسته  ترسیم کند همین موضوع باعث می شود که به روند آینده این سریال امید بیشتری ببندیم اما هنوز «کیمیا» یک مشکل اساسی دارد و آن هم خود شخصیت اصلی داستان است باید دید دربطن قصه سرگذشت این دختر مطلقه، که تاب یک زندگی ساده زناشویی را ندارد چه خواهد شد و قرار است از او چه الگویی برای مخاطبان  به خصوص دختران جوان ساخته شود؟!
فرهنگ نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا