نگاهی به روند فعالیت رسانه ملی

چرا دولت پشت رسانه ملی را خالی می کند؟/ فرکانس سیما روی موج بی پولی

بصیر، نحوه تعامل دولت با رسانه ملی در ادوار مختلف ریاست سازمان و ریاست جمهوری همواره مورد بحث و جدل فراوان بوده است و تقریبا در هیچ دولتی، حاشیه و جنجال سایه خود را از این موضوع برنداشته است.

از یک سو رسانه ملی وظیفه خود را نقد صحیح دستگاه اجرایی کشور می داند و از سوی دیگر قوه مجریه نیز انتظار دارد که با توجه به تخصیص بودجه، رسانه ملی نیز همراهی لازم را داشته باشد. همین انتظار نیز موجب شده است تا هر گاه دولتی از رسانه ملی رضایت نداشت، به سراغ مجرای بودجه ای برود و از این اهرم فشار علیه صدا و سیما به کار برد.
این دولت نیز (با وجود پوشش عظیم رسانه ملی از فعالیت های آن) از همان ابتدا بر طبل کاهش بودجه رسانه ملی کوبید و سخنان گاه و بی گاه مشاوران رئیس جمهور و نوع تخصیص بودجه نشان از آن داشت که دولت عزمی جدی در کنترل برنامه های رسانه ملی دارد که این موضوع حتی صرفا جهت اطلاع کامران نجف زاده را نیز بی نصیب نگذاشت.
رییس جدید رسانه ملی نیز بارها نسبت به بودجه کم رسانه ملی گلایه کرد و در یکی از آن موارد(خرداد ماه سال ۹۴) با مقایسه بودجه رسانه ملی با یک پروژه کوچک عمرانی گفت:
«کمک دولت به رسانه ملی ۱۰۰۰ میلیارد تومان است و برای این که عمق فاجعه را متوجه شوید باید بدانید در سفر اخیر رییس جمهوری به استان گیلان و برای ساخت ۱۱ کیلومتر آزاد راه منجیل- رشت ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ میلیارد تومان اختصاص یافت. یعنی رسانه ای با ابعاد ملی و محلی و منطقه ای ۱۰۰۰ میلیارد تومان کمک بگیرد. آن وقت ۱۱ کیلومتر آزاد راه هم ۱۰۰۰ میلیارد تومان می شود.»
آنطور که به نظر می رسد، این کشمکش ها را نیز پایانی نیست در دیدار اخیر مخبرین کمیسیون فرهنگی مجلس با رسانه ملی نیز مجددا گلابه سرافراز از بودجه ناکافی رسانه ملی شنیده شد.
چرا بودجه صدا و سیما کافی نیست؟
کاملا واضح و مبرهن است که رسانه ملی در یک رقابت تمام عیار با حریفانی است که اولا از بودجه ای چندین برابری برخوردار هستند و ثانیاً با توجه به مزیت های رقابتی خود(در پخش هر برنامه با هر محتوایی) بعضا گوی سبقت را از رسانه ملی ما می ربایند و جبران این عقب ماندگی طبیعتا به پشتیبانی هایی نیازمند است.
آمارهای رسمی و غیر رسمی نشان از آن دارد که شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان با نفوذ ۷۱ درصدی در پایتخت و نفوذ پایین‌تر در دیگر شهر‌ها، فضای فرهنگی خانواده ها را با مخاطرات جدی ای مواجه ساخته اند.
مطالعات نشان می دهد حداقل ۶۹ درصد افراد مورد پرسش دارای ماهواره و ۳۱درصد فاقد ماهواره اند. برخی مدیران صدا و سیما نیز خبر استفاده ۷۰ درصد مردم از ماهواره را تایید می کنند. تلویزیون نظرسنجی را در مورد میزان مخاطبان ماهواره در تهران انجام داده که نشان می دهد، بهره مندی مردم از ماهواره در قیاس با سال ۸۹ حداقل ۱۰ درصد افزایش داشته است. پایگاه اطلاع رسانی اداره کل روابط عمومی صدا و سیما این تحقیق را منتشر کرده که نتایج آن چنین است:« از میان پاسخ دهندگان ۴۰/۹۰ درصد بیننده شبکه های فارسی زبان بوده اند و ۱۴ درصد فقط شبکه های خارجی را تماشا می کنند. با این وجود ۵۰درصد از پرسش شوندگان گفته بودند که ماهواره با فرهنگ ما سازگاری ندارد و ۳۴ درصد مخالفت کردند و معتقد بودند که ماهواره منطبق با فرهنگ جامعه است.»
وضعیت تقابلی ما با رسانه های بیگانه زمانی عیان تر می شود که نگاهی کوتاه به آرایش کمی و کیفی آنها و مهم از این رشد بی سایقه این شبکه ها طی سال های گذشته داشته باشیم. بر اساس آماری که منابع رسمی اعلام کرده‌اند، در سال ۱۳۷۵ اولین شبکه فارسی‌زبان تأسیس شد که در ادامه دو شبکه به آن اضافه شد و جمعا سه شبکه فارسی زبان وجود داشت که شامل شبکه ماهواره‌ای گروهک منافقین و دو شبکه لس آنجلسی بود. امّا در سال‌های اخیر این تعداد شبکه‌ها به ۱۴۰ شبکه فارسی‌زبان رسیده که از این تعداد، ۱۳ شبکه تنها مخصوص فیلم و سریال هستند. شبکه‌هایی که تا چند سال قبل، تنها چند ساعت برنامه در روز پخش می‌کردند؛ ولی در حال حاضر به صورت ۲۴ ساعته فعالیت می‌کنند.
از نظر کیفی نیز این شبکه‌ها بدون هیچ گونه توقفی، در حال پخش برنامه‌هایی متضاد با فرهنگ دینی- ایرانی و مخالف با حیا و عفت انسانی و دینی هستند؛ به طوری که تعداد خیلی زیادی از این کانال‌ها، در زمینه پخش برنامه‌های ضداخلاقی و اروتیکال فعالیت می‌کنند.
این افزایش کمی و  کیفی نیز صورت نگرفته است مگر با پشتیبانی های عظیم سیاسی و مالی از سوی دولت های مخالف جمهوری اسلامی ایران که کیفیت پشتیباتی ها گاه و بی گاه در چرخه رقابت میان گردانندگان این شبکه ها افشا می گردد.
برای نمونه شبکه لندنی “من و تو” برای در امان بودن از این مشکل، منابع مالی خود را از بدو فعالیت تا کنون مخفی نگاه داشته و کنجکاوی در این خصوص را با پاسخ تکراری “اسپانسرهای خصوصی” رفع و رجوع می کند.
اما سعید کریمیان(مدیر تلویزیون ماهواره ای جم) طی بیانیه ای در وبسایت شخصی خود از دلالی افرادی همچون “امیرعباس فخرآور” برای جذب بخشی از بودجه «من و تو» پرده برداشت.
مدیر شبکه جم با حمله به برخی تلویزیون های دولتی که به هر دری می زنند تا بودجه ثابتشان را حفظ کنند یا آن را افزایش دهند، تصریح کرده:
«ارتباط مدیرهای بعضی از شبکه ها با امیرعباس فخرآور، شخصی با لابی های مختلف در کنگره آمریکا و پارلمان انگلستان، نشان می دهد که چگونه تلویزیون داری تبدیل به دلالی برای عده ای شده است.»
پایگاه اینترنتی «اخبار روز»(وابسته به گروهک های ضدانقلاب مقیم آلمان) نیز در توضیح نحوه تامین بودجه من و تو در گزارشی آورده است:
«بنا به گزارش های رسیده این افراد بخش عمده ای از بودجه شبکه های من و تو، یک و دو را از وزارت امور خارجه انگلیس گرفته اند. رابط این افراد نیز فردی به نام «مک وولین» است که به عنوان مدیر و یکی از مشاورین ارشد این گروه فعالیت می کند و با همکاری وی، وزارت امور خارجه انگلیس بودجه راه اندازی این دو شبکه را تامین کرده است. اما برای سال ۲۰۱۱ با همکاری عباسی پدر، یک بودجه هنگفت ۴۰ میلیون دلاری را از محل بودجه امنیتی و هجوم رسانه ای آمریکا برای ایران (در پنتاگون) دریافت می کند. براساس گزارش ها بودجه ۴۰ میلیون دلاری این شبکه در حقیقت ۴۰ برابر بیشتر از بودجه شبکه اسطوره ای فارسی ۱ است.»
شبکه بی بی سی فارسی نیز از حمایت بی دریغ ملکه انگلستان بی بهره نمانده و علاوه بر بودجه ۲۲ میلیون دلار دولت انگلیس برای تأسیس این شبکه، بودجه سالیانه آن نیز از همین مجرا تامین می گردد.
طبیعی است که در چنین رقابت ناهمگن و نابرابری می بایست از همه ابزارهای موجود جهت تقویت رسانه ملی بهره جست که ابتدایی ترین این ابزارها به مباحث مالی و بودجه ای مربوط می شود که به صورت توأمان باید بر محتوای غنی و اثرگذار آن برنامه ریزی قوی انجام گیرد.
نامهربانی های مختلف بودجه ای به رسانه ملی
همانطور که پیش از این اشاره شد، نامهربانی به رسانه ملی تنها به دولت تدبیر و امید اختصاص ندارد و بدتر آن که شکل نامهربانی نیز بعضا متفاوت است.به عبارت دیگر علی رغم اینکه بودجه رسانه ملی طی سال های گذشته کاهش داشته است، شکل تخصیص آن نیز چندان مطلوب نبوده و برخی منابع آگاه اعلام کرده اند با تصمیم سران بلندپایه نظام، دولت موظف شده بود ماهیانه ۱۴ میلیارد تومان به صدا و سیما پرداخت کند. دولت ماه اول پس از این ابلاغ رسمی ۷ میلیارد تومان و در ماه بعدی تنها ۳ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان به صدا و سیما پرداخت کرد. در قانون بودجه سال ۹۱ قید شده بود ۷۲ میلیارد تومان بودجه ویژه هم برای تحقق هدف های استراتژیک مانند توجه به  سال « تولید ملی و حمایت از سرمایه ایرانی» باید پرداخت شود ولی اطلاعات تکمیلی نشان می دهد تا ماه دهم سال ۹۱ هنوز این بودجه پرداخت نشده است.
همین موضوع کافی بود تا تولید برنامه در رسانه ملی با مشکل روبرو شده و پس از بروز بحران های مالی، هزینه های برنامه سازی تلویزیون هم به شدت کاهش یافته است. یکی از فیلم نامه نویسان مطرح تلویزیون می گوید:
« در نیمه دوم سال ۹۱ ساخت هر نوع سریالی در تلویزیون به دلیل کمبود بودجه متوقف شده است. به طور مثال برای عید تنها یک سریال ساخته می شود.» یکی از کارگردانان مطرح تلویزیون هم روایت می کند:« به نظر می رسد کاهش بودجه صدا و سیما روند تولید انواع سریال و تله فیلم را متوقف کرده باشد.»
بگذریم از آنکه رکود حاکم بر فضای اقتصادی کشور منجر به کاهش درآمدهای تبلیغاتی صدا و سیما شده و کار را به جایی رسانده است که رسانه ملی دست به تبلیغاتی ببرد که داد هر کارشناسی را درآورده است.
سهم رسانه ملی در عدم کفاف بودجه ای چقدر است؟
اگرچه که دولت ها با عدم تامین اعتبار لازم برای اصلی ترین دستگاه فرهنگی کشور منجر به نارسایی های متفاوتی در آن می شوند اما وضعیت ساختاری و سازمانی رسانه ملی نیز نیاز به تجدید نظر جدی دارد که این موضوع(چابک سازی سازمان) در حکم رهبر معظم انقلاب برای ریاست جدید سازمان نیز به چشم می خورد.
شاید در یک نگاه کار‌شناسی، منابع مالی ۲۰۰۰ میلیاردی سازمان صداوسیما برای تأمین هزینه‌های معمول این سازمان عظیم ـ حتی در حوزه توسعه فنی ـ کفایت کند؛ اما حقیقت امر آن است که این مجموعه رسانه‌ای در سال‌های اخیر آنچنان بزرگ شده که دیگر توان حرکت ندارد و چیزی ‌حدود ۸۵ درصد بودجه و درآمد‌هایش صرف پیشتیبانی و نیروی انسانی می‌شود که نقش مستقیم حداقلی در تولید دارد و‌‌ همان گونه که در بررسی منابع مالی رسانه ملی اشاره شد، شاید در حدود ۳۰۰ میلیارد تومان از بودجه رسانه ملی، صرف تولید شود.
رسانه ملی با ۳۵ تا ۵۰ هزار کارمند رسمی، پیمانی و قرارداد کار معین، یکی از بزرگ‌ترین رسانه‌های جهان از منظر حجم نیروی انسانی است؛ نیروی انسانی که باید بین ۳۰ تا ۴۰ درصدشان به قصد کوچک‌سازی و چابک‌سازی این سازمان تعدیل شوند. به این ترتیب، ۳۰ تا ۴۰ درصد از ۸۵ درصد بودجه سازمان، که صرف این نیرو‌ها می‌شود و شاید رقمی ‌حدود ۵۱۰ تا ۶۸۰ میلیارد تومان به حوزه تولید افزوده خواهد شد. در واقع بدین شکل با محاسبه ۱۵ درصد کنونی و رسیدن به عدد ۴۵ تا ۵۵ درصد، هزینه تولید نزدیک به نیمی از هزینه‌های سازمان خواهد رسید که وضعیتی منطقی‌تر است.
افزایش حجم سازمانی رسانه ملی در حالی صورت گرفته است که بزرگ ترین رقبای رسانه ملی طی چند سال اخیر دست به کوچک سازی خود زده اند. برای مثال از ماه مه سال ۲۰۱۱ حقوق هیئت مدیره فعلی بی‌بی‌سی سالی ۲٫۷ میلیون پوند شده است. این درحالی است که این مبلغ نسبت به سال کاری ۲۰۰۹/۲۰۱۰ حدود ۴۳ درصد کاهش پیدا کرده است.
نرخ تازه تصویب شده به معنی کاهش تقریبا ۲۵ درصدی حقوق و مزایای یک مدیر است. تمامی اعضای هیئت مدیره همچنین قبول کرده‌اند حقوق یک ماه را دریافت نکنند و بدین ترتیب حقوق مجموعه به ۲٫۵۵ میلیون پوند در سال می‌رسد.
بر همین اساس، مسئولان بی بی سی انتظار دارند با کاهش ۱۰۰۰ فرصت شغلی بتوانند ۵۰ میلیون پوند در هزینه ها صرفه جویی کنند. آخرین گزارش سالانه نشان می دهد بی بی سی در سال ۲۰۱۴، نزدیک به ۱۶ هزار و ۶۷۲ کارمند داشت که این میزان نسبت به سال قبل از آن، ۱۳۸ نفر افزایش نشان می دهد.بی بی سی پیش از این نیز در ژوئیه سال قبل ۴۱۵ کارمند و در نوامبر سال ۲۰۱۱ از اخراج ۲۰۰۰ تن از کارکنان خود خبر داده بود که بعد از بازنگری ها در نهایت، ۵۱۸ فرصت شغلی را کاهش داد.
بر اساس آنچه که از نظر گذشت، لازم است با تعاملی درست و منطقی میان رسانه ملی و دولت، بودجه رسانه ملی متناسب با اهداف و ماموریت های سازمانی آن افزایش و تامین گردد تا این رسانه بتواند از پس رقابت با حریفان خود بر بیاید و از سوی دیگر سازمان صدا و سیما نیز نیاز به بازنگری جدی در ساختار خود دارد تا بودجه اختصاص یافته خود را هر چه بهتر استفاده کرده و حداکثر بهره وری را داشته باشد.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا